غریبه....

عشقولانه

 

 

غریبه...

 

 

 

 

دست مرا بگیر که باغ نگاه تو

 

 

 

 

چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربودٰ

 

 

 

 

من جاودانی ام که  پرستوی بوسه اتٰ

 

 

 

 

بر روی من دری ز بهشت خدا گشود!

 

 

 

 

اما چه می کنی

 

 

 

 

دل را که در بهشت خدا هم غریب بود...؟  

 

فریدون مشیری

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

رها
ساعت12:32---11 اسفند 1390
سلام گلم
وبلاگ خيلي محشري داري
خسته نباشي


HATE
ساعت19:54---20 تير 1390
سلام گلم مرسی که همیشه بهم سر میزنی از بی معرفتیه ماست که پیشت نمیایم
فدات بشم ایشالا
منتظرتم بیای.. آپم!!!



arman
ساعت19:11---20 تير 1390
سلام خوبیییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ وب خوبی داری وقت کردی به منم یه سر بزن خوشحال میشم اگه موافق بودی باهم تبادل لینک کنیم ممنون بای
منو با اسم کلبه غم لینک کن بعد بیا بگو با چه اسمی لینکت کنم


ناصر
ساعت0:29---19 تير 1390
سلام دوست عزیز مرسی که به وب من سر میزنی
لاله دميدم روي زيبا توام آمد بياد
شعله ديدم سركشي هاي توام آمد بياد


سوسن و گل آسماني مجلسي آراستند
روي و موي مجلس آراي توام آمد بياد


بود لرزان شعله شمعي در آغوش نسيم
لرزش زلف سمنساي توام آمد بياد


در چمن پروانه اي آمد ولي ننشسته رفت
با حريفان قهر بيجاي تو ام آمد بياد


از بر صيد افكني آهوي سرمستي رميد
اجتناب رغبت افزاي توام آمد بياد


پاي سروي جويباري زاري از حد برده بود
هايهاي گريه در پاي توام آمد بياد


شهر پرهنگامه از ديوانه اي ديدم رهي
از تو و ديوانگي هاي توام آمد بياد

رهی معيری


کلک خیال
ساعت20:29---18 تير 1390
مرد زندانی می خندید
شاید به زندانی بودن خویش
شاید به آزادی من
راستی...
زندان کدام سوی میله هاست...؟!


salam Aji


lovelorn
ساعت8:28---18 تير 1390
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت


رحمت الله
ساعت16:44---17 تير 1390
سلام دوست من ممنونم که بهم سر زدی در ضمن شعرتم خیلی قشنگه باز هم سر بزن ممنون.

دختر بهار
ساعت13:29---15 تير 1390
سلام مرسی بااااااااااااااااااااااااااش عزیزم حتماً ولی مهربانی خیلی زیباست

lovelorn
ساعت16:25---14 تير 1390
کمتراز چشم تو نمیخواهم
نگاهم کن
آنقدر نگاهم کن تا چون نیلگون ترین شب
بر آسمان بشکفم
تمام آوازهایت را به جویبار بخشیده ای
و سبدت را به من
نزدیک بیا ؛
میخواهم لبخندت را بچینم.
__________________
سلام بالاخره اومدم
ممنون این مدت تنهام نذاشتین
منتظرتم
بیا به وبم


بشار
ساعت12:47---14 تير 1390

سلام دوست من
فرا رسیدن اعیاد شعبانیه رو تبریک میگم و امیدوارم عاشق و عاشقتر بشی عزیز !

چنان عشقت پریشان کرد ما را
که دیگر جمع نتوان کرد ما را

سپاه صبر ما بشکست چون او
به غمزه تیرباران کرد ما را

حدیث عاشقی با او بگفتیم
بخندید او و گریان کرد ما را

چو بربط بر کناری خفته بودیم
بزد چنگی و نالان کرد ما را

لب چون غنچه را بلبل نوا کرد
چو گل بشکفت و خندان کرد ما را

به شمشیری که از تن سر نبرد
بکشت و زنده چون جان کرد ما را

غمش چون قطب ساکن گشت در دل
ولی چون چرخ گردان کرد ما را

کنون انفاس ما آب حیات است
که از غمهای خود نان کرد ما را

مرا هرگز نبینی تا نمیری
بگفت و کار آسان کرد ما را

چو بر درد فداقش صبر کردیم
بوصل خویش درمان کرد ما را

بسان سیف فرغانی بر این در
گدا بودیم سلطان کرد ما را

نسیم حضرت لطفش صباوار
به یکدم چون چون گلستان کرد ما را

چو نفس خویش را گردن شکستیم
سر خود در گریبان کرد ما را

کنون او ما و ما اوییم در عشق
دگر زین پس چتوان کرد ما را


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 22:27 توسط تنها|


آخرين مطالب
» خيالـ ...
» دفترنقاشي من...
» باران
» ســــردی نگـــــاه
» دل است دیگر ...
» بــــــاران بــــاشــــــد...
» غریبه....
» دنیا
» یارقاصدی

Design By : Pichak